ای باران ، ای باران
مبار چنین.
بیا باهم به فکر عروسک دخترکی باشیم که شنا بلد نیست.
این تابستان نبود که رفت این بهار نبود که پیشتر با آن وداع کردیم
نه این فصلها نیستند که میروند
ما هستیم که میرویم.
سگی دندان تیز می کرد
شاید شکلات و آجیل شب عید باعث این خرابی ها باشد!
چای تلخ از نوع قند پهلو.
او به بافتن علاقهی زیادی داشت.
همیشه مهمل میبافت.
یکی زیرآب میزند و یکی زیر آبی میرود
غریق چرت میزند
عجب دریای شلوغی است اینجا.
فراموشکارم ، فراموشکاریم
یادم میرود ، یادمان میرود
کاش یادم میآمد ، کاش یادمان میآمد
چه چیزی را می خواهیم انجام دهیم،یا به زبان آوریم،یا اینکه بنویسیم...
سرزده به من سر زدی...
چند هفته ای است که سرم در گچ است.
جالبه
تمامی حیوانات روی زمین زبان یکدیگر (حداقل هم نوع خویش) را میفهمند،
ولی ما آدمها زبان یکدیگر را نمیفهمیم...