ذهن کور

نویسنده ای که از ذهنی کور بهره میبرد.

ذهن کور

نویسنده ای که از ذهنی کور بهره میبرد.

مشکی

مادربزرگ خدانگهدار.
دگر نه مادربزرگی هست نه پدربزرگی
تنها خاطره ها زنده است.
امروز27-2-92 ساعت 22:10

قسمت این بود

خب داستان این بود و قسمت چنین

تو میباست که میرفتی آلمان ، فرانسه شاید چین


چه شد ماندم چه شد رفتی

شاید قسمت این بود؛ من گیلان باشم تو برلین


باید رفت باید رفت باید خواند

نغمه ی زندگی را نه با دشمنی یا کین


گویند در قسمت تغییر نیست

خدایا عاقبت بخیر بنما ، آمین


دل آشوب  را درمان نیست

نگویم برگرد ، قلبم بین


گاه می خوانم شعر، آرام گیرم

گاه سعدی گاه حافظ،مولوی،پروین


شاید که برگردی شاید که باز آیی

زندگی شود زیبا ، دنیا میشود تزئین


با دروغی ادامه خواهم داد

من زنده خواهم ماند بی تو این چنین است تلقین

.
.
.

خب داستان این بود و قسمت چنین

تو میباست که میرفتی آلمان ، فرانسه شاید چین


چه شد ماندم چه شد رفتی

شاید قسمت این بود؛ من گیلان باشم تو برلین

راه

این ره که میروی به ترکستان است

هر ره که برویم به گورستان است

ره راست این است ، کج میروی

ره راست سخت و کج آسان است

نامه ی دیگر

بنویس ای دستم نامه ای کوتاه

«به نام خدا

.

پایان»

این روزها

باید این تاریخ ها ثبت شوند

به صبوری یا  به دلتنگی

به دوری یا به سردی

به این دوری چند میلیون فوتی یا این دوری دوستی

به سنگینی  سیگاری یا شراب ناب دیگری

باید ثبت کرد این احوال را

حال خراب مرا یا خوبی حال تورا

بهار و باران

باران شبهای من

ای بهار زیبای من

ای تو رستاخیز فصل ها

ای تو سرآغاز هستی بخش

دستانت بوی خوش گیلاس را هدیه می کند

تو رخدادی دگر هستی