ذهن کور

نویسنده ای که از ذهنی کور بهره میبرد.

ذهن کور

نویسنده ای که از ذهنی کور بهره میبرد.

فصلهای سرما

یادت میاید
آخرین دیدارمان کی بود
آخر تابستان بود
پاییز من چه زود آغاز شد
اکنون فصل زمستان است
همواره زمستان سخت است سرد است
بی روح
"و این منم "
مردی تنها

"در آستانه فصلی سرد"

نه من چند ماه پیش به فصل سرد رسیده ام
کاش می گفتم
"من راز فصلها را میدانم"
یادت میاید میدانم.

یاد باران

موسیقی باران شب
یاد آخرین دیدارمان
خنده هایمان ، صحبت هایمان
آه یاد تو یاد چشمانت
..........هیچی نگو فقط لبخند بزن
لبخندت چقدر شیرین است

هیچ وقت ما نشدیم

از اول من ای نبود،ما بودیم
اما نمی دانم چرا کسی من را صدا زد!

و فراموش شدن

مهم نیست

یک کتاب باشی ، یک نوشته ، یک تکه کاغذ ، یک درخت ، یک برکه ، یک دریا یا هر چیز دیگر

همیشه فراموش شدن برایت سخت خواهد بود.

شب یلدا

طولانی ترین چندثانیه ای شب

من و یلدا تنها

یک مشت آجیل ،یک دست هندونه

فال عجیب حافظ

"گل بی رخ یار خوش نباشد/ بی باده بهار خوش نباشد"


فراموشی

چندوقتی بود (یعنی 3 روز میشه) که به دنیای آلزایمریها یا فراموشی فکر میکنم...
امروز خوابش رو دیدم نظرم عوض شد دنیای خیلی ترسناکیه
اصلا هم مثل تو فیلم‌ها جالب نیست.

دوستی

نه فارسی نوشتاری ام خوب است و نه فارسی زبان
نمیدونم دوست چند بخشه !؟
شاید یک بخش باشه شاید چندین
هیچ یک را نمی‌دانم.
اما آنچه می‌دانم این است که
نه در خوردن نمکش زیاده روی کرده ام و 
نه نمکدانش را شکسته ام.

حال ما

تلوزیون می‌بینیم ، فوتبال دارد.
پدرم از راه نرفته بر می‌گردد.
علت خرابی چند میلیونی ماشین است.
ماشین بین راه خراب شده است.
حال ما گرفته میشود مادرم آه سردی میکشد.
من و برادرم چیزی نمی‌گوییم.
دقایقی گذشته یکم خودمان می‌شویم سختی بر پدرم کم شود.
مادرم غذایی برای پدرم گرم می کند.
خطا شده است یک شیطنتی هم شده است.
خطا کاشته،زده و گل میشود.
ایران 0 - 1 ازبکستان
حال ما گرفته میشود.

شب آذربایجان

این شب‌ها همه دزد و پلیس  می‌بینند.
من چراغ کم سویی و
ترس گرگ ِ زمستان میبینم.
این شب‌ها همه کاخ دونگ یی می‌بینند.
من گرما کم زوری و
کابوس آتش چادر همسایه‌مان را میبینم.
این شب‌ها تلویزیون‌ها چه پر رنگ و آب است.
من تلویزیونی خالی ِ پر از برفک میبینم.

زبان

کی؟
کیه؟
=====
زبان ایتالیایی