شنل ای داشت قرمز اما نسبتی با شنل قرمزی و گرگ نابکار نداشت.
با دیدن قیمت بخیه و پانسمان
ترجیح دادم از عفونت تیر در پهلویم جان در دهم.
زندگی اوج ظلمت بود
زندگی آه کشیدن یک مرد بود
زندگی هم تلخ،هم شیرین بود
زندگی تلخیاش کمی بیشتر بود
میگه:
"از فکر دنیا دل کندم،
روی دیوار نشستهام ، همش میخندم"