ذهن کور

نویسنده ای که از ذهنی کور بهره میبرد.

ذهن کور

نویسنده ای که از ذهنی کور بهره میبرد.

نیسان

جای دیدم نوشته بود
" بانک خون ، کیلویی 2000 تومان "
می‌توانم قسم بخورم

گاوه؟!

"علی، بیا بالا داره کارتون گاوه رو میده"
"پنگوئن؟!"
"نه ، گاوه"
"گاوه!؟، کارتون گاوه رو داره میده؟!،کدوم گاوه؟!،کدوم گاوه!،گاوه؟!،کدوم؟!"
و علی با دچرخه کوچکش رکاب زنان به سمت پارکینگ رفت.

نمک

هرکس نمک خورد

نمکدون را پس نیاورد
فشار خون گرفت و آخر مُرد.

فرا دنیا

روزها سالها دیواری کشیدم به دور دنیای خودم.
روزی رسید که دیگر قلعه ای که ساخته بودم و سالها در آن پناه داشتم را باید خراب می‌کردم.
حال اکنون در دنیایی هستم نمی دانم به چه چیز شبیه است...
فقط می‌دانم گم شده ام.
راه بازگشتی نیست،بازگشت جای خوبی نیست نه.
مستقیم به راهم ادامه خواهم داد.
گاهی سراب دریا می بینم...

خستگی

خسته ، یک مرد با افکار پینه بسته.

کر و کور

"حسین باز داری شر و ور میگی؟ ذهنت کور بود کر هم شد؟!"
--------------------------------------
از دوست عزیزم مسعود.م

بنام درخت سیب

چند ماه‌ای می‌گذشت که منتظر شکوفا شدن خود بود.

ماهها صبر کرد.

فصل خزان و سرما را گذراند چندین روز به آخر سال مانده بود.

شاد و خرم بود به خودش که نگاه می‌کرد شکوفایی و خرمی را در خود میدید.

ناگهان زندگی‌اش تغییر کرد.

ادامه مطلب ...

درد من

حتما دردهایم ضرب المثل رو ناقض شنیده
چرا که کوه کوه میآد ، ولی مومو نمیره
فقط انبار میشه.

جنگ با بخیه

با دیدن قیمت بخیه و پانسمان
ترجیح دادم از عفونت تیر در پهلویم جان در دهم.

حق و او

همیشه با او بود،هیچگاه از هم جدا نمیشدند
در کوچه ، در بازار ، در مترو ، برروی پل هوایی ، در زیرگذر ، در سرچهارراهها ،
در خانه ، در محل کار ، در صف نانوایی ، در سر ماه
و...
آنقدر با هم بودند که شک دارم در سرویس بهداشتی از هم جدا شوند...