ذهن کور

نویسنده ای که از ذهنی کور بهره میبرد.

ذهن کور

نویسنده ای که از ذهنی کور بهره میبرد.

یک رویای واهی

صبح است و من بیدارخود را به خواب زده‌ام

در رویای خویشتن کمی رکاب زده‌ام

خود را عاشقی یافتم سرتاسر عشق
خود جای قهرمان این کتاب زده‌ام

در دور دست ها کودکی دیدم

رفته بر درختی و برایش تاب زده‌ام

هزاران شهر عشق  را گشتم

یک تنه به این داستان و منجلاب زده‌ام

رویای عشقت پروراندم در سر

دل به دریا نه بدین سراب زده‌ام

وجود تو ز عشق شعله‌ور است

یک سری بدان دل مذاب زده‌ام

بیهوده شهرها را طی کردم آخر
سری به آن روستای بدآب زده‌ام

کوهای شفت و آسمانی بی کران
چند قدمی با آن نوشته‌های شهاب زده‌ام
رقص موی تو همچون بزرمی است
من چه میبینم گویی جام شراب زده‌ام
تو شافی و من دخیل بسته ام بر عشقت
مگر نمی بینی که به دستانم طناب زده‌ام
آخر بر خیزم از این رویه[رویا]
همان هنگام که به صورتم آب زده‌‌ام

نظرات 1 + ارسال نظر
mohamad پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 ب.ظ http://www.shanc.blogsky.com

تولد شمام مبارک باشه
دی ماهی :)

مرسی :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد