فراموشکارم ، فراموشکاریم
یادم میرود ، یادمان میرود
کاش یادم میآمد ، کاش یادمان میآمد
چه چیزی را می خواهیم انجام دهیم،یا به زبان آوریم،یا اینکه بنویسیم...
سرزده به من سر زدی...
چند هفته ای است که سرم در گچ است.
جالبه
تمامی حیوانات روی زمین زبان یکدیگر (حداقل هم نوع خویش) را میفهمند،
ولی ما آدمها زبان یکدیگر را نمیفهمیم...
به نشانی از آثار فردوسی می گشتم
آخر سر به اثری رسیدم
پر از شخصیتهای گوناگون ، پر از داستانهای گوناگون ، پر از رنگهای گوناگون
پر از صدای بوق
و یک تمثال خوش تراش از فردی
یادم است کودکی ام می گفتم:
"مامان پول بده برم یه کیتاب بخرم با شیر بخورم."
نمی دونم چرا همه چیز تکراری میاد ، تکراری میره
تکراری بوق میزنه ، تکراری حرف میزنه
حتی تکراری غذا میخوره ...