بیا دخترم بابا برات عروسک فرستاده
مامان، اما اینکه فقط پا شه.
خوب توی جنگ فقط پاش سالم مونده بوده.
- کودک پای عروسک را بغل می کند و با بوسه ای از سوی مادر به خواب می رود.
گاهی کلمات را شلاق میزنم ، تا بر آنها سوار شوم.
دود از کنده بلند میشه
روی ابرها سوار میشه
روی سر مـا آوار میشه
دست آدم به گوشت نمی رسید با خود زمزمه می کرد
" دست گربه به گوشت نمی رسه ... "
سخنم با حشرات :
"خودتون با زبان خوش از من فاصله بگیرید و برین خونتون "
ESC رو هرکسی که نام گذاری کرده باشه حتما خطای بزرگی مرتکب شده که تونسته بدین وسیله توانمند فرار کند!
"سلامتی"بدترین جواب در قبال پرسش "چه خبر ؟"
برای یک پزشک کم نام و آوازست...
گزارشگر : یک خاطرۀ خوبتون برای شنوندگان تعریف می کنید؟
من : یک روز ... ام م م ممم !
همچنان من : می تونم بجاش چندتا خاطرۀ بد بگم؟!
شنیده شد مترو وارد ایستگاه شده است.
اما مردم دیده شدند...