ذهن کور

نویسنده ای که از ذهنی کور بهره میبرد.

ذهن کور

نویسنده ای که از ذهنی کور بهره میبرد.

پر

کسی راز پرواز را دانست
افکارش،اطرافش
بالهایش را بست.

صدای در

تنهاترین فریادت را سربکش
فنجانت را
قهوه ای تلخ
شاید فرانسه شاید ترک
صدای در که آمد فریاد شو
بــمان
آخر این باد تو را خواهد برد
به سوی فراق
به سوی فراموشی
به سوی هر شب بی آغوشی
کسی صدایم زد
کیستی تو؟
چرا من را صدا میزنی
مگر مــا نبودیم مگر
آخر لحظه ، برگی صدایی وحشتی
خـوابی
گرگ فریاد میزند شب تنهایی را
آخرین لحظه لحظه ی بیداریست.

قایقم

آخر شبی این قایق تمام خواهد شد
سوقش خواهم داد سمت این دریا
سوار بر قایقم با پارویم
زمزمه ی یک شعر
نوشتن یک رویداد تکراری
"قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد" دور ِ دور
تا آنجا نفس آدمی را ارزشی باشد
هوا باشد.
نفسم گرفته سرفه ای میکنم.
اما چه که این " قایق از تور تهی و دل در آرزوی مروارید."

مرگ

فکر دفن و کفن خودش دردی است

گو بسوزانند مرا همچون مردی هندی،مردی عاری

دوستی و تظاهر

تظاهر از ظهر میاد پس توی دوستی تظاهر نکن لطفا،ما خر نیستیم!

من

راهم طولانی
عمرم کوتاه
نفسم گرم
بدنم سرد
نگاهم کوتاه
اخبارم دروغ
وعده‌ام یک گل سرخ
من قصه میبافم از آنچه که قصه نیست.

دوست دارم

دیگر باید دوستت دارم هایم را
انـبار کنـــم
نکند شکست یا فرسودگی‌ایی در آن ایجاد شود.

یک رویای واهی

صبح است و من بیدارخود را به خواب زده‌ام

در رویای خویشتن کمی رکاب زده‌ام

خود را عاشقی یافتم سرتاسر عشق
خود جای قهرمان این کتاب زده‌ام

در دور دست ها کودکی دیدم

رفته بر درختی و برایش تاب زده‌ام

هزاران شهر عشق  را گشتم

یک تنه به این داستان و منجلاب زده‌ام

رویای عشقت پروراندم در سر

دل به دریا نه بدین سراب زده‌ام

وجود تو ز عشق شعله‌ور است

یک سری بدان دل مذاب زده‌ام

بیهوده شهرها را طی کردم آخر
سری به آن روستای بدآب زده‌ام

کوهای شفت و آسمانی بی کران
چند قدمی با آن نوشته‌های شهاب زده‌ام
رقص موی تو همچون بزرمی است
من چه میبینم گویی جام شراب زده‌ام
تو شافی و من دخیل بسته ام بر عشقت
مگر نمی بینی که به دستانم طناب زده‌ام
آخر بر خیزم از این رویه[رویا]
همان هنگام که به صورتم آب زده‌‌ام

چشم هایت

زندگی ما را به چه پستی بلندیها میکشد
چه خوب است ناز چشم هایت آدم میکُشد

چفت یا جفت

درها تنها در حالت بسته شدن چفت یا جفت خواهند شد
شاید ما به کنایه از
"در رو چفت(جفت) بزار"
استفاده میکنیم