-
خرد عقل
پنجشنبه 14 دیماه سال 1391 23:30
خرد خرد بهتر است خرد کامل است حتی
-
غربت
دوشنبه 11 دیماه سال 1391 20:21
نچشیده ام ندیده ام لمسش نکرده ام اما تصورش را کرده ام جایی که فرهاد ( فرهاد مهراد ) فریاد میزند : "کاش آدمی وطنش را همچون بنفشه ها میشد با خود ببرد هرکجا که خواست"
-
دورویی
شنبه 9 دیماه سال 1391 21:42
گل پشت و رو نداره در حالی که دورویی بعضی گلها "داد" میزنه
-
و فراموش شدن
پنجشنبه 7 دیماه سال 1391 23:56
مهم نیست یک کتاب باشی ، یک نوشته ، یک تکه کاغذ ، یک درخت ، یک برکه ، یک دریا یا هر چیز دیگر همیشه فراموش شدن برایت سخت خواهد بود.
-
عمر دی ماه
سهشنبه 5 دیماه سال 1391 23:20
دی ماه من شاد نیست. دی ماه گذر عمرم را نشانم میدهد. من 22 ساله خواهم شد.
-
صحبتهایی با طعم فریاد
شنبه 2 دیماه سال 1391 21:38
آسمان ابری امروز 1 دی 1391 هدست ای در گوش ، آهنگ ای در حال پخش تنظیم صدا روی Max ولی هنوز صدای دعوا را میشود از اتاق بقلی شنید.
-
شب یلدا
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1391 21:59
طولانی ترین چندثانیه ای شب من و یلدا تنها یک مشت آجیل ،یک دست هندونه فال عجیب حافظ "گل بی رخ یار خوش نباشد/ بی باده بهار خوش نباشد"
-
بخاری
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391 01:00
من خیلی سرد شده ام. نسبت به خیلی چیزها سرد شده ام.
-
دیدار دوباره
شنبه 25 آذرماه سال 1391 00:55
دیدارمان ماند برای مدتی بعد... این مدتی ها این زمانها این روزها این ماهها این سالها اصلا چه میدانم همینها آدم را می خورد. از داخل
-
واژه شناسی"ارزیابی"
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 00:04
ارزیابی: کمیته ای شامل چندین نفر که جهت یافتن ارزهای تقلبی تشکیل شده باشد. جستجو برای یافتن ارز،کشف ارز ===================== گروهی از تبهکاران با ارزیابی پلیس دستگیر شدند. ارزیابی در بازار ارز همچنان ادامه دارد. فردا ارزیابی داریم.
-
بستنی ترسناک
شنبه 18 آذرماه سال 1391 23:48
واقعا خجالت آور است آدم شرمش میاید که بستنی اش را بین مردم دیگر بخورد!؟
-
ریش من
دوشنبه 13 آذرماه سال 1391 22:16
ریشم بلند شده...تیغ هم گرون شده حتما رابطهای دو طرفه بین این دو برقرار است.
-
فراموشی
جمعه 10 آذرماه سال 1391 23:00
چندوقتی بود (یعنی 3 روز میشه) که به دنیای آلزایمریها یا فراموشی فکر میکنم... امروز خوابش رو دیدم نظرم عوض شد دنیای خیلی ترسناکیه اصلا هم مثل تو فیلمها جالب نیست.
-
دوستی
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391 23:15
نه فارسی نوشتاری ام خوب است و نه فارسی زبان نمیدونم دوست چند بخشه !؟ شاید یک بخش باشه شاید چندین هیچ یک را نمیدانم. اما آنچه میدانم این است که نه در خوردن نمکش زیاده روی کرده ام و نه نمکدانش را شکسته ام.
-
دل تنگی
جمعه 3 آذرماه سال 1391 20:27
با تو سخن از دلتنگی نزنم هر دو خوب میدانیم سخن از دلتنگی، ناراحتی و دلتنگی میآورد.
-
حال ما
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1391 21:39
تلوزیون میبینیم ، فوتبال دارد. پدرم از راه نرفته بر میگردد. علت خرابی چند میلیونی ماشین است. ماشین بین راه خراب شده است. حال ما گرفته میشود مادرم آه سردی میکشد. من و برادرم چیزی نمیگوییم. دقایقی گذشته یکم خودمان میشویم سختی بر پدرم کم شود. مادرم غذایی برای پدرم گرم می کند. خطا شده است یک شیطنتی هم شده است. خطا...
-
هر وقت باران
یکشنبه 21 آبانماه سال 1391 18:37
نمیدانم کدام یک بهتر است!؟ آب به درون کفش چکه کردن سقف خانه خیس شدن مقوای یک کارتن خواب
-
نامهای دیگر
شنبه 20 آبانماه سال 1391 19:25
سال نامه ، فصل نامه ماه نامه ، هفته نامه روز نامه ، گاه و بیگاه نامه نامه هایی که هیچوقت برایت نفرستادم.
-
یادداشتهای روزانه نیما-معرفی کتاب
سهشنبه 16 آبانماه سال 1391 18:50
امروز در کتابخانه شهرمان (صومعه سرا) در گذر از قفسه های بهم ریخته ی کتابخانه با هزاران کتاب منتظر (گرد و خاک دیده) ناگهان این کتاب من رو به خودش جلب کرد... اول چند دقیقه ای سرپا خواندم بین قفسه ها در جلوی دیدگان دیگر کتابها... بعد دیدم مطالب شیرین و من پاهایم سست و نا توان است به میز خویش رفتم و ساعتی آن را خواندنم....
-
آینه
دوشنبه 15 آبانماه سال 1391 19:03
آینه ها همیشه آدم را میترسانند. از آینده، از آنچه که گذشته، از آنچه که خیلی سریع گذشته آینده همچون حال بزودی پس از گذشته میاید. باور کنید باور کنید که اولین خطوط پیری خویش را در آینه دیدم. من در آینه ای خود را میبینم و عمر کوتاه خویش.
-
شب آذربایجان
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 23:34
این شبها همه دزد و پلیس میبینند. من چراغ کم سویی و ترس گرگ ِ زمستان میبینم. این شبها همه کاخ دونگ یی میبینند. من گرما کم زوری و کابوس آتش چادر همسایهمان را میبینم. این شبها تلویزیونها چه پر رنگ و آب است. من تلویزیونی خالی ِ پر از برفک میبینم.
-
با من ای؟!
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 23:12
از تمامی تعریفها و تمجیدها دست کشـــــیده است. همهشان را به هیزم تری در آتشدان تاریخ گــــذاشته است. و با تمامی صداقت و صراحت پشت اتومبیل خویش نــــوشته است. "خودتی ... "
-
فارغانه-عاشقانه
جمعه 5 آبانماه سال 1391 22:37
شعرهای شاعرانه ادبیات صادقانه فکرهای عارفانه نوشتههای مضحک و فارغانه
-
ارزش
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1391 01:27
ارزش=ارز او ، ارز ایی که مال او است مثال: آن مرد ارزش را دارد، آن مرد با ارزش آمد،بابا ارزش را ندارد.
-
رفتن
سهشنبه 2 آبانماه سال 1391 22:07
ای که رفتی از برم صد نه هزار آرزو رفتی از برم
-
زبان
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 21:35
کی؟ کیه؟ ===== زبان ایتالیایی
-
یک منظره
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 18:53
خورشید را بخاطر بیار ، دریا را غروب را طلوع فردا را... زندگی گاه زیبا را
-
برداشت
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 18:49
برداشت آخر 3 ، 2 ، 1
-
داستان
جمعه 28 مهرماه سال 1391 19:50
آه داستان ، داستانش حتمی طولانی بود، داستانش را نفهمید خسته شد ، بعد از خداحافظی داستانش را بیاد میاورد و میخندید و با خود "عجب مردم احمقی داریم." و میخندید.
-
آخرین خاطره
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1391 00:33
نوستالژیهای رو به پایان...